عشق و دیوانگی

 

 

روزی همه فضایل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.

آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.


 

ادامه مطلب ...

او برای همیشه دیر کرده است...

آیینه پرسید که چرا دیر کرده است

نکند دل دیگری او را اسیر کرده است

خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است
تنها دقایقی چند تأخیر کرده است

گفتم امروز هوا سرد بوده است
شاید موعد قرار تغییر کرده است

خندید به سادگیم آیینه و گفت
احساس پاک تو را زنجیر کرده است


گفتم از عشق من چنین سخن مگوی

گفت خوابی، سال‌ها دیر کرده است

در آیینه به خود نگاه می‌کنم ـ آه!
عشق تو عجیب مرا پیر کرده است

راست گفت آیینه که منتظر نباش
او برای همیشه دیر کرده است...

شکستن دل

هیچکس نمی تونه به دلش یاد بده که نشکنه ولی من حداقل می تونم بهش یاد بدم که وقتی شکست با لبه های تیزش دست اونی که شکسته رو نبره